یک اعتراف قشنگ
یک اعتراف قشنگ!
من


اسم ایشون
عَلی
هست ولی دیگرآن
رضآ
صدآشون می کنند




توی


نمی دونید که چه خونه ای داره!
تآ هزآرتا ادم میتونند تو محوطه ی خُونش بآشَند
اینقدر این


همه ی درهای خونشون از طلآست
کلی خدمتگُزار دارند به علآوه ی کلی حیآط
در اُتآق اَصلی یِک جآیگاه از طلآ و نُقره دآرند
روی دیوآر این اُتآق یک عآلمه عتیقه و وسایل قیمتی هَست که به ایشون هدیه دآدَند
میگن یک اَنگشتر عَقیق داره روی


هَروَقت میرم اونجا بهم لَبخند می زنه ، اینو اِحسآس می کُنم
موهآی نَرم و مشکیش تآ سَر شونه هآش میرِسه
وَلی هروَقت رفتم فَقَط نگآهش می کُنم و چیزی نمیگَم.
یک شمآره دارم از ایشون، بهش زَنگ بزنید
اینم شمآره:
05132003334
یکبار زنگ زدم ولی هیچی نگفتم...و به هیآهویی که از گوشی شنیده میشد گوش دادم.

.

.

.

نُکته رو گرفتی کهـ دآرم کی رو میگَم؟



