تغيير در شناسنامه

یه نوجوونی با تغییر در شناسنامش

با هزار فیلم و کلک

خودشو می رسونه به جبهه و خط مقدم

شب عملیات

فرمانده گفت این بچه رو بگین همین جا بمونه

این قدش اندازه اسلحه هم نیست

بیاد اونجا کار دستمون میده

بمونه همین جا و نگهبانی بده از چادرا

حالا این بچه

با ذوق و شوق بسیار زیاد

داشته آماده میشده

که بهش میگن تو باید بمونی

انگار آسمون روی سرش خراب میشه

شروع میکنه به التماس و در خواست و گریه و زاری

که من با هزرا درد سر و سختس تا اینجا اومدم که عملیات شرکت کنم

حالا میگین نمیشه بیای

هر چی گریه می کنه میگن نمیشه

باید همین جا بمونی

دستوره

اینم دلش میشکنه

میره وضو میگیره میره تو چادر

فرمانده که این صحنه رو می بینه

دلش می سوزه و میگه این دلش شکسته الان میره نماز میخونه و ما رو نفرین می کنه

 

برامون دردسر میشه

امشب

و موفق نمیشیم

برین بگید بیاد

میرن توی چادر دنبالش

میبینن آقا گرفته خوابیده !!؟؟

بیدارش میکنن میگن مگه تو وضو نگرفته که نماز بخونی

میگه چرا

میگن پس چرا خوابیدی ؟؟؟

میگه می خوام حاشو بگیرم !!!؟

میگن حال کیو

میگه حال خدا رو

اون منو تا اینجا اورده و نمیذاره برم

منم وضو می گیرم و نماز نمی خونم

همه می خندن

و میگن بیا

فرمانده اجازه داده که تو هم بیای

اینم با خوشحالی میاد بیرون

و داد میزنه

سلامتیه خدای مهربان صلوات

[ چهار شنبه 11 فروردين 1395برچسب:, ] [ 18:30 ] [ عاشق حضرت زهرا(س) ]
[ ]

بيماري پادشاه

پادشاهی پس از اينكه بیمار شد گفت:
«نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم که بتواند مرا معالجه کند».
تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند
تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد،
اما هیچ  یک نتوانستند.
تنها یکی از مردان دانا گفت :

که فکر می کند می تواند شاه را معالجه کند.اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید،
پیراهنش را بردارید
و تن شاه کنید،
شاه معالجه می شود.
شاه پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد.
آن ها در سرتاسر مملکت سفر کردند
ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند.
حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد.
آن که ثروت داشت، بیمار بود.
آن که سالم بود در فقر دست و پا می زد،
یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت.
یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند.
خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند.
آخرهای یک شب،
پسر شاه از کنار کلبه ای محقر و فقیرانه رد می شد
که شنید یک نفر دارد چیزهایی می گوید.
« شکر خدا که کارم را تمام کرده ام.
سیر و پر غذا خورده ام
و می توانم دراز بکشم
و بخوابم!
چه چیز دیگری می توانم بخواهم؟»
پسر شاه خوشحال شد
و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند
و پیش شاه بیاورند
و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.
پیک ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند،
اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!

[ چهار شنبه 11 فروردين 1395برچسب:, ] [ 18:28 ] [ عاشق حضرت زهرا(س) ]
[ ]

گوش كن

گوش كن!
صداي قلبمو مي شنوي؟
«حسين, حسين , حسين.»
شنيدم. قلب تو هم همينو ميگه .
اگه خوب گوش كني ميشنوي كه:
قلب همه ي عالم در هر تپش ميگه:
«حسين»

[ چهار شنبه 11 فروردين 1395برچسب:, ] [ 18:21 ] [ عاشق حضرت زهرا(س) ]
[ ]

تبريك عيد

صد مبارک به تو آن عید که فردا باشد

نـوروز نـوید وصـل دلـها بـاشـد

امـیـد که با فضل خداوند جـلـیّ

سـال فـرج مـهـدی زهـرا باشـد

 

سال نو بر شما مبارک باد .

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک ها

[ سه شنبه 3 فروردين 1395برچسب:, ] [ 19:43 ] [ عاشق حضرت زهرا(س) ]
[ ]

اي خداي مهربانم ....

[ سه شنبه 3 فروردين 1395برچسب:, ] [ 19:37 ] [ عاشق حضرت زهرا(س) ]
[ ]

جملكس خدا

[ سه شنبه 3 فروردين 1395برچسب:, ] [ 19:36 ] [ عاشق حضرت زهرا(س) ]
[ ]

جملكس رهبر1

[ سه شنبه 3 فروردين 1395برچسب:, ] [ 19:36 ] [ عاشق حضرت زهرا(س) ]
[ ]

جملكس حضرت زينب(س)1

[ سه شنبه 3 فروردين 1395برچسب:, ] [ 19:35 ] [ عاشق حضرت زهرا(س) ]
[ ]

جملكس رهبر

[ سه شنبه 3 فروردين 1395برچسب:, ] [ 19:34 ] [ عاشق حضرت زهرا(س) ]
[ ]

جملكس حضرت زينب(س)

المهدی|مطالب مذهبی|وبلاگ مدرسه المهدی

[ سه شنبه 3 فروردين 1395برچسب:, ] [ 19:28 ] [ عاشق حضرت زهرا(س) ]
[ ]

*کد ساعت مذهبی برای وبلاگ شما*